2.منطق و استدلال ، ابزار تفکر صحیح است
یا رئوف
منطق و استدلال، ابزار تفکر صحیح است.
منطق از آن مقوله هایی است که همه از آن دم میزنند. اما کمتر کسی اصول آن را می داند و اغلب گرفتار استدلال های اشتباه میشویم. استدلال از کل به جزء را « قیاس» می نامند.مثلا میگوییم:« اگر همه ی دانش آموزان مدرسه را به اردو میبرند،پس علی هم که شاگرد این مدرسه است میتواند به اردو برود.» هرکسی و هرچیزی را نمیتوان قیاس کرد و هر موضوعی را نمیتوان عمومیت داد.اگر کسی بگوید:« دو نفر از دوستانم که به کوه رفتند، افتادند و پایشان شکست،پس هرکسی به کوه برود،پایش میشکند.» میگوییم بی منطق است چون از یکی دو مورد جزئی میخواهد به نتیجه گیری کلی برسد. باید دید آن افراد چه مسائلی را رعایت نکرده اند که دچار حادثه شده اند. برای اینکه به نتیجه ای برای کل برسیم، تعداد موارد نمونه باید به نسبت تعداد کل زیاد باشد. مثلا اگر نصف بیشتر بچه های یک مدرسه دارای خصوصیتی باشند، میشود درباره آن مدرسه نظر داد، اما بالعکس ما نمیتوانیم صرف دیدن چند نفر از دانش آموزان، درباره کل مدرسه نتیجه گیری کنیم.این درحالی است که ما با شایعه یک مشکل برای یک فرد یا یک مجموعه، فریاد و فغان سر میدهیم که وای مملکت از دست رفت.
نوع دیگر بی منطقی، روش مخلوط سازی راست و دروغ است.
که عمدتا در شبکه های خبری دشمن انجام میگیرد. چندین مطلب درست را ردیف کرده و مابین آنها یک مطلب غلط قرار میدهند؛ سپس یک نتیجه ی نا امید کننده گرفته و بحث را میبندند. در حالیکه اگر بیست جمله ی درست هم بگویند، نباید جمله ی غلط بیست و یکم را نادیده گرفت. گاهی چند موضوع درست را مطرح کرده و از آن نتیجه ای بیربط یا مغرضانه میگیرند. مثال: ما ایرانی هستیم. ایران همواره کشور بزرگی بوده است. ما کشورمان را دوست داریم. این روز ها مملکت دچار چندین مشکل است. پس باید با این حکومت دینی مبارزه کرد. گزاره های ۱ و ۲ و ۳ و ۴ درست اند ،اما نتیجه آخر از این گزاره ها بدست نمی آید. برای بررسی عوامل ایجاد مشکل برای هر کشوری ، لازم است موارد متعددی را لحاظ کنیم. پیش فرض پنجمی که گوینده آن را بیان نکرد این بوده که حکومت دینی نباید هیچ مشکل و ایراد ی داشته باشد. اگر کارشکنی های پیوسته دشمنان بیرونی و ناخالصی های افراد و عوامل درون سیستم را در نظر نگیریم چنین تصوری میکنیم. سست شدن منفی بافی و دنیا گرایی هر یک از ما عاملی است که باعث میشود حکومت دینی که با زحمات بسیاری به دست آمده، نتواند دین الهی را با همه ابعاد زیباییش به اجرا در آورد. همان طور در زمان حکومت امیرالمومنین و پیامبر (ع) نیز مردم چنین امکانی را فراهم نساختند. با این اوصاف چه کسانی از ناآگاهی و بی منطقی مردم سود میبرند؟ و کدام جامعه از افسردگی و نا امیدی به رشد و پیروزی میرسد؟ به یاد می آوریم آنکه بذر غم و رکود میپاشد شیطان است.