3. مشکلات قابل حل
یا من لا ینقص من خزائنه شی
مشکلات قابل حل
خداوندا به من کمک کن که تغییر دهم آنچه را میتوانم و بپذیرم آنچه را نمیتوانم و بینشی ده تا تشخیص دهم تفاوت این دو را.
پیشرفت های زندگی بستگی دارد به فهم درستی که نسبت به دنیا و مشکلات آن یافته ایم ، راه حل هایی که پیدا کرده و به کار بسته ایم و روش هایی که تغییر و بهبود داده ایم. اما به هر اندازه که با دیگران درگیری نابجا پیدا کرده و نشاط ذهنی خود و آنان را فرسوده ساخته ایم، برنده نیستیم. « تو نمیتوانی کسی را وادار کنی که دوستت بدارد، تنها میتوانی دوست داشتنی باشی» مشکلات ارتباطی ما با دیگر انسانها( در اختلاف نظرها، اندیشه ها و تفاوت حالات خلقیشان) با چند حرکت ساده قابل رفع نیست. میزی که کنار اتاقمان اضافه میکنیم سر جایش میماند و بلند نمیشود برود ، اما مردم مهره هایی نیستند که طبق میل و خواسته ما چیده شوند. گاهی باید افراد و شرایط را به زمان سپرد تا کم تجربگی ها و ناتوانی ها با پیامد های طبیعی روزگار مواجه شده و با رشد سنی و فکر افراد، به مرور بهبود یابد. از سوی دیگر باید به سرعت خود برای جبران کاستی ها، و بهبود شرایط زندگی خود، خانواده و مردم اضافه کرد. به جای تصور حل مشکلات و ساختن دنیایی ایده آل و بی مسئله، یاد بگیریم که حد و وظیفه خود را در هر ماجرا تشخیص دهیم. مهارت ما در برخورد با مشکلات این است که: بتوانیم از بسیاری موضوعات با سلامتی عبور کنیم ( اغماض و گذشت)، گفتار و رفتار اطرافیان را زیباتر معنا کنیم و تهدید ها را تبدیل به فرصت کنیم. در این صورت مشکلات قابل حل و نیاز به بررسی معلوم میشود و آنگاه ریشه یابی، خلاقیت و پیگیری میخواهد. اکثر افراد برای بیان مشکلات خود میگویند: « من چه کار کنم که او ...» در حالی که مشکل ما اینطور است:« من چه کار کنم که من...» برای مثال به جای اینکه بگوییم:« من چکار کنم که او بیشتر درس بخواند؟» باید فکر کنیم و ببینیم مشکل واقعی« من» در زندگی چیست؟ آنوقت به اینجا میرسیم که حاصل نگرانی و دلسوزی ما برای دیگران تماما بحث و ایراد و اصرار و اجبار بوده است. سپس به این سوال ها میرسیم:« من چکار کنم تا رابطه خوبی با اطرافیانم داشته باشم؟ بیشتر دوستم داشته باشند و بیشتر دوستشان بدارم؟» بعد با کمی تامل در میابیم که باید از بعضی رفتارهای خود دست بکشیم. بگذاریم احساس کنند که برای خودشان، در حد توان و نیاز خود تلاش میکنند و رفتارهای ما دلپذیر تر و مهربانانه تر باشد. آنچه را دوست ندارند بشنوند، نگوییم و بیش از حد برایشان نگرانی و دلسوزی نکنیم. ما امکان تغییر جهان را نداریم، اما کافی است گاهی سری بلند کنیم و ببینیم چند روز از زندگیمان باقی مانده و نیازهای حقیقی ما چیست؟ آیا با هر رفتار و برنامه ای میتوان به عزت و آرامش و رضایت رسید؟ آیا زیاده گویی، ایده آل گرایی در دنیا و وداخله در امور همه، به ما آرامش میدهد؟ آیا کسی که تنها مانده و به زودی تنها خواهد رفت، به خاطر اینکه این و آن درست میشوند یا نمیشوند، فرصت هایش را از دست میدهد؟ هر کار بد را با بدتر از آن مقابله میکند؟
پیامبر اکرم( ص) فرمودند: از جمله بدترین مردم کسی است که آخرت خویش را برای دنیای دیگری تلف کند. ( نهج الفصایح، ص ۷۷۷)